نقش توحید باوری در مقاومت اسلامی از نگاه قرآن

پدیدآورنرگس عبدالحمید

نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم

منبع مقاله

کلمات کلیدی11275

چکیدهمقاومت یکی از اصول زندگی بشری وخصوصیتی فطری درجهت تنازع بقاست که درهمه موجودات جریان دارد. تفاوت عقلانی انسان با سایر موجودات و تکلم خدا با او وارسال رسل وپذیرش توحید سبب شده تا انسان رویکردی منحصربه‌فرد دراجرای مقاومت داشته که اوج هدایت‌های راهبردی‌اش درقرآن است. مقاومت یعنی پافشاری، ایستادگی، پایداری. این واژه یک‌بار به معنای مذکور به شکل «قیام» در سوره ذاریات عنوان‌شده، کاربرد غالبی مقاومت در قرآن به‌صورت «استقامت» است. هدف این پژوهش که با روش توصیفی_تحلیلی سامان‌یافته، پس از تبیین مفهوم مقاومت، به جایگاه باورتوحیدی درجریان‌سازی مقاومت اسلامی باتکیه‌برقرآن تصریح کرده و به وجوه مقاومت در قرآن می‌پردازد. یافته‌های این تحقیق شمول مقاومت درقرآن متاثرازتوحیدباوری علاوه بروجه قتالی، رویارویی فرهنگی، تبلیغاتی، تربیتی، اخلاقی، سلوکی، اقتصادی و سیاسی است.

share 2828 بازدید

مقاومت یکی از اصول زندگی بشری است که از زمان حیات اولیه‌اش و دوره‌های گوناگون تاریخ تاکنون قدمت دارد، چراکه مقاومت خصوصیتی فطری در جهت تنازع بقاست و در همه موجودات از ریزترین واحد تا بزرگ‌ترین مجموعه، درجریان است. اما تفاوت عقلانی انسان با سایر موجودات و تکلم منشأ هستی با او و ارسال فرستادگانی از سوی خدا و تأکید بر پذیرش وحدانیت خالق، سبب شده تا انسان رویکردی منحصربه‌فرد از سایر موجودات در اجرای مقاومت داشته که اوج هدایت‌های راهبردی آن را در قرآن می‌توان یافت. واژه مقاومت بر وزن مفاعله برگرفته از فعل ثلاثی مجرد «قوم» به معنای پافشاری، ایستادگی، پایدار ماندن، ضد بودن باکسی که توازن و تعادل را برهم زده است. این واژه با چنین ساختاری درقرآن نیامده ولی بر وزن دوم مصدر باب مفاعله و به شکل «قیام» یک‌بار درآیه 45 سوره ذاریات «فَمَااسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ وَ ماکانُوا مُنْتَصِرین؛ ایستادن نتوانستند و یارای انتقام نداشتند.» عنوان‌شده است. در اغلب موارد قرآنی معنای مقاومت در کلمه «استقامت» کاربرد دارد. حداقل در هفده سوره قرآن ازجمله بقره، آل‌عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، نحل، حج، نمل، احزاب، شوری، محمد، فتح، حدید، حشر، ممتحنه، صف و قریب400 آیه به موضوع جهاد توجه شده است.  

با توجه به فراوانی این موضوع، در ابتدا این سؤال مطرح است که آیا نوع تفکر انسان برچگونگی مقاومتش تأثیر دارد و اندیشه‌ی خداجو و باورتوحیدی در جریان سازی مقاومت اسلامی برمبنای قرآن مؤثر است؟ همچنین آیا مقاومت در نظر خداجویان دارای وجوهی غیر از وجه نظامی است؟ 

نگرش انسان به جهان، انگیزه مواجهه با محیط پیرامونی را برای او ایجاد یا نفی می‌کند. بی‌تردید اندیشه‌ی خداجو و باور توحیدی در جریان یابی مقاومت اسلامی با تکیه‌بر منبع متقن و مستند دین، تأثیر بسزایی خواهد داشت. بر این اساس می‌توان گفت که مقاومت در قرآن انواعی دارد و این واژه محدود به موقعیت‌های دفاعی و جهادی نیست و هر نوع مقاومت و پایداری در برابر عوامل بر هم زننده تعادل و توازن جامعه را شامل می‌شود یعنی علاوه بر مقاومت نظامی، رویارویی فرهنگی، تبلیغاتی، تربیتی، اخلاقی، سلوکی، اقتصادی و سیاسی را شامل می‌شود.  

درباره مقاومت اسلامی تعداد مقاله‌های نگاشته شده به زبان فارسی به‌مراتب بیشتر از کتاب‌هایی است که در این حوزه نگاشته شده است. درمجموع، مطالعاتی که در حوزه مقاومت اسلامی درخاورمیانه صورت گرفته است را می‌توان درچند دسته قرارداد:

 1. مطالعاتی که با رویکرد تاریخی، جنبش‌های مقاومت اسلامی را درخاورمیانه یا جهان اسلام بررسی کرده‌اند. مانند کتاب جنبش‌های اسلامی معاصر در جهان عرب نوشته هرایر دکمجیان (۱۳۷۷) یا جنبش‌های اسلامی معاصر نوشته سید احمد موثقی(1396)؛ این دسته از مطالعه‌ها رویکردی تاریخی به تحولات خاورمیانه ازجمله مسائل فرهنگی آن دارند.

2. دسته دیگر نوشته‌هایی هستند که نگاهی جریان شناسانه دارند؛ مانند اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب نوشته فرهنگ رجایی (1381).

3. دسته سوم آثاری هستند که تشکل یا نهادمحور هستند؛ یعنی مبانی ظهور و سیر فعالیت‌ها یا احیاناً افول یک جریان سیاسی یا عقیدتی را بررسی می‌کنند.

4. دسته چهارم فردمحور هستند؛ یعنی بررسی تحولات خاورمیانه را حول اندیشه‌های افرادی مانند حضرت امام خمینی (ره)، سید قطب و راشد الغنوشی بررسی می‌کنند.

5. دسته پنجم مفهوم محورند و با رویکردی کل‌گرایانه، چهارچوبی دیالکتیک بین غرب و شرق و اسلام و لیبرالیسم برقرار می‌نماید و به رویارویی فرهنگی غرب با اسلام خصوصاً در خاورمیانه ناظر است. مثل مقاله مؤلفه‌های فرهنگی گفتمان مقاومت اسلامی در جهان اسلام نوشته مهدی ناظمی اردکانی که در مجله مطالعات سیاسی جهان اسلام در شماره 26 تابستان 1397 منتشرشده است.

آثار موجود عموماً در دسته‌بندی پنج‌گانه مذکور جای می‌گیرند. درحالی‌که در پژوهش حاضر سعی شده علاوه بر توجه به مفهوم مقاومت به تأثیر اندیشه خدامحور بر حوزه مقاومت و ابعاد آن بپردازد.

تحقیق حاضر ازنظر نوع هدف، تحقیقی کاربردی بوده وازلحاظ روش اجرا، از نوع «تحقیقات توصیفی- تحلیلی» است. جمع‌آوری اطلاعات و داده‌های تحقیق نیز از طریق مطالعات کتابخانه‌ای و جست‌وجو در پایگاه‌های اطلاعاتی، فصلنامه‌ها و مجلات تخصصی صورت گرفته است.

a.                 مفهوم شناسی

مقاومت در لغت و اصطلاح به معنای بپاخاستن، برخاستن و پایدارماندن است. این واژه بر وزن مفاعله و در معنای باکسی باهم برخاستن یا باهم ازجا بلند شدن، باکسی ضدیت و مقابله کردن و نیز ایستادگی و پایداری کردن است. از معنای لغوی مقاومت چنین برمی‌آید که به رویارویی در میدان جنگ، محدود نیست و هر نوع مقاومت و پایداری در برابر عوامل برهم زننده تعادل و توازن را شامل می‌شود.[1] (راغب اصفهانی، 1412، ص692؛ طریحی، 1375، ج6، ص145؛ العسکری، 2009، ص176)

با توجه به تعاریف مذکور درباره واژه مقاومت ازمنظر لغویون، می‌توان گفت که مقاومت به معنای انفعال، انزوا و بی‌تحرکی نیست، بلکه در ذات خود دارای نوعی پویایی، تحرک و اقدام روبه‌جلو است.

b.                 مقاومت در قرآن کریم

بااینکه کلمه «مقاومت» عربی بوده اما با این ساختار درقرآن نیامده است. مقاومت ازنظر قرآن فقط یک واژه یا اصطلاح نیست بلکه یک فرهنگ است. فرهنگ مقاومت در قرآن، پیرامون مباحث گوناگون و تجربه‌های عینی و زنده، با واژه‌های استقامت، صبر و ثبات قدم تبیین می‌شود.

واژه استقامت به‌صورت مصدری در قرآن نیامده؛ اما صورت‌های فعلی و اسم فاعلی آن 47‌ بار به‌کاررفته است:

الف) مشتقات فعلی استقامت در قرآن به صورت دو قالب امری و فعل مضارع استعمال شده است که در مجموع 10 آیه را شامل می شود :

جهت امر به استقامت 9 مرتبه با ساختار ذیل بیان شده است:

- «اسْتَقِمْ»؛ « فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ ... » (هود: 112)؛ «... وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْت...» (شوری: 15)؛

- «اسْتَقیما»؛ «قالَ قَدْ أُجيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقيما...؛ فرمود: دعاى شما دو نفر پذيرفته شد بنابراين پابرجا واستوار باشيد...» (یونس: 8)؛

 - «اسْتَقیمُوا»؛ « ...أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقيمُوا إِلَيْه...؛ ... معبود شما فقط معبود يكتاست، پس به سوى او رو كنيد...» (فصلت: 6)؛ « ...فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ؛ شما هم به پيمانتان با آنان پايدارى كنيد زيرا خدا پرهيزكاران را دوست دارد.» (توبه: 7)

- «اسْتَقامُوا»؛ « ...فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ؛ ... پس تا زمانى كه (به پيمانشان‏) با شما پايدارى كنند، شما هم به پيمانتان با آنان پايدارى كنيد زيرا خدا پرهيزكاران را دوست دارد.» (توبه: 7)؛ «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة...؛ بى‏ترديد كسانى كه گفتند: پروردگار ما خدا است سپس استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند» (فصلت: 30)؛ «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ؛بى‏ترديد كسانى كه گفتند: پروردگار ما الله است، سپس استقامت ورزيدند، نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى‏شوند.» (احقاف: 13)؛ «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقا؛ و اگر (انس و جن‏) بر طريقه حق پايدارى كنند حتماً آنان را از آب فراوانى سيراب خواهيم كرد.»؛ (جن: 16)؛

 - و جهت بیان آثار استقامت، یکبار واژه «یسْتَقیمَ» در سوره تکویر آیه 28 اینگونه استعمال شده است؛ « لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقيم؛ براى هركس از شما كه بخواهد راه مستقيم بپيمايد» (تکویر: 28)

همچنین در37 آیه دیگر نیز اسم فاعل مصدر استقامت با واژه «مُسْتَقیم» و «المُسْتَقیم» که درباره توصیف صراط و راه هدایت الهی و توزین صحیح در مساله حق الناس است، قرآن در دو حالت نکره و معرفه به کار برده است.

- در حالت نکره؛ «صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» (بقره: 142و213؛ آل عمران: 101؛ مائده: 16؛ انعام: 39 و 87 و161؛ یونس: 25؛ هود: 56؛ نحل: 76 و 121؛ حج: 54 و 67؛ مومنون: 73؛ نور: 46؛ یس: 4؛ شوری: 52؛ زخرف: 43؛ احقاف: 30؛ ملک: 22)؛ « صِراطٌ مُسْتَقيمٌ» (آل عمران: 51؛ حجر: 41؛ مریم: 36؛ یس: 61؛ زخرف: 61 و 64)؛ « صِراطاً مُسْتَقيماً» (نساء: 68 و 175؛ انعام: 126 و 153؛ فتح: 2 و 20)

- در حالت معرفه؛ «الْمُسْتَقيمَ» (حمد: 6؛ اعراف: 16؛ صافات: 118)؛ « الْمُسْتَقيمِ» (اسراء: 35؛ شعرا: 182)

بیشتر مباحث قرآنی «مقاومت» در آیاتی که با مصدر استقامت بیان شده است، مربوط می شود به 10 آیه‌ای که متضمن مشتقات فعلی استقامت است. در این آیات جز آیه 7 سوره توبه که به موضوع استقامت در عهد و پیمان پرداخته؛ سایر آیات، استقامت در معنای مقاومت  را در مورد توحید و سیر به‌سوی خدا مطرح کرده است. با این بیان جایگاه مقاومت و استقامت در قرآن، دوام، ثبات و انجام درست فعل است. «فَاسْتَقِمْ کماأُمِرْتَ وَمَنْ تابَ مَعَک وَلاتَطْغَوْا إِنَّهُ بِماتَعْمَلُونَ بَصیرٌ؛ همراه با آنان که با تو رو به خدا کرده‌اند، چنان‌که مأمور شده‌ای ثابت‌قدم باش و طغیان مکنید که او به هر کاری که می‌کنید بیناست.» (هود: 112)

همچنین مفهوم مقاومت در قرآن در دوآیه، با واژه صبرآمده است: «وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاة ...؛ از صبر و نماز یاری جویید.» (بقره:  45و153) چنان که در این باره راغب در مفردات می‌گوید: «احبسوا أنفسکم علی العبادة وجاهدوا أهواءکم؛ صبر: نگهداری و حبس نفس برای عبادت و در برابر هواهای نفسانی است. (راغب اصفهانی، 1412، ص474)

نیز در قرآن واژه ثبات قدم به مفهوم مقاومت بیان شده است. این اصطلاح، به مفهوم نیرومندی و پایداری در برابر دشمن و به‌عنوان یک اصل استوار درمیان مؤمنان به خدا درطول روزگاران مطرح می گردد؛ «... وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ؛ و ما را ثابت‌قدم گردان و بر کافران پیروز ساز.» (آل‌عمران: 147؛ بقره: 250) و «یاأَیهَاالَّذینَ آمَنُوا إِذالَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکرُوااللَّهَ کثیراً لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر به گروهی از دشمن برخوردید ثابت‌قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید، باشد که پیروز شوید.» (انفال: ۴۵)

بر اساس آن چه توضیحش بیان شد، معلوم می گردد که در قرآن مساله مقاومت در طول نزول آیات بر پیامبر از موضوعات مهمی است که خداوند ذیل آیاتی با عناوین گوناگون بارها بر آن تاکید می کند و بر این مبنا می توان اذعان داشت که مقاومت، فرهنگی قرآنی است که در سوره های مکی و مدنی (چه در دوران ابتدای رسالت پیامبر (ص) در مکه و چه در دوران برپایی حکومت ایشان در مدینه) آن را تکرار می نماید. 

c.                  جایگاه باور توحیدی در جریان سازی مقاومت اسلامی

بشر امروزه به مسائل مختلف، اعم از مباحث دینی، نگاهی کارکردگرایانه داشته و تنها با اطمینان از کارکردهای یک باور یا یک کردار، در آن جهت گام برمی‌دارد و سبک زندگی خویش را بر آن بنا می‌نهد.

ازآنجایی‌که عقل نظری انسان را، تنها ازنظر فکر و اندیشه به‌یقین می‌رساند، اما هیچ‌گونه ملازمه‌ای با به عمل درآوردن دارندۀ خود ندارد و فقط زمانی شخص بر عقیدۀ خود اقدام به ایستادگی و پایداری می‌کند که نسبت به آن عقیده، ایمان و باور داشته باشد. به همین دلیل بسیاری از مردم باآنکه به برخی امور یقین دارند ولی برخلاف آن عمل می‌کنند؛ بنابراین افزون بر فکر، اندیشه و تصدیق عقلی باید پذیرش قلبی، تصدیق و عزم ارادی و عملی نیز فراهم شود تا آن یقین به عمل درآمده و موجب حرکت درانسان شود؛ لذا از مهم‌ترین مبانی و اصولی که هرگونه مقاومت و استقامت باورمند بدان نیازمند است، ایمان و اعتقادی قلبی بوده که بدون آن، برخورداری از ثبات قدم و استقامت پایدار، توهمی غیرقابل تحقق می‌باشد.

دراسلام نیز ارزش هرانسانی براساس باور، اعتقاد و عملی مبتنی برآن سنجیده می‌شود؛ ازاین‌رو، نسبت به تفکّر و تأمّل پیرامون مباحث اعتقادی، سفارش شده و تقلید در اعتقادات پذیرفته نیست. در میان اصول اعتقادی، توحید به‌عنوان اصل و مبنای پذیرش هر عملی بوده و سبک زندگی انسان را متحوّل می‌نماید و اساس زندگی او را رنگ خدایی می‌بخشد[2] (طباطبایی، 1417، ج‏1، ص: 313) و سبب طهارت نفس[3] (قمى مشهدى، 1368، ج‏2، ص: 169) و باطنش می شود.«صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عابِدُونَ؛ این رنگ خداست و رنگ چه کسی از رنگ خدا بهتر است، ما پرستش‌کنندگان او هستیم.» (بقره: 138) با ابتنا بر چنین اصلی در آیات فراوانی «الله» به عنوان تنها خدا و همراه با صفاتی کاملا مختص خودش معرفی می شود، « وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ؛ و خداى شما خداى يگانه است، جز او خدايى نيست، رحمتش بى‏اندازه و مهربانى‏اش هميشگى است.» (بقره: 163)؛ «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ؛خداى يكتا كه جز او هيچ معبودى نيست، زنده و قائم به ذات است » (آل عمران: 2) تا بشر در سرگردانی شناختی و معرفتی، حیران نگردد.

همچنین در این میان لازم است بیان شود که توحید، به عنوان سنگ بنای دعوت انبیاء الهی است (طباطبایی، 1417، ج‏12، ص: 242) که با توان و ظرفیت‌های خویش جامعه توحیدی را مهندسی نمودند، «وَلَقَدْ بَعَثْنا فی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوااللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...؛ به میان هر امتی پیامبری مبعوث کردیم، که خدا را بپرستید و از بت و طاغوت دوری جویید...» (نحل: 36) چرا كه اگر پايه‏هاى توحيد محكم نشود و طاغوت ها از جوامع انسانى و محيط افكار طرد نگردند، هيچ برنامه اصلاحى قابل پياده كردن نيست. (مكارم شيرازى، 1374، ج‏11، ص221)

 یکی از برنامه های اصولی و اصلاحی جهت حیات متعالی جامعه بشری، بنا نهادن فرهنگ مقاومت با ابتنا بر بر تفکر توحیدی بوده و بر این اساس، تعیین و تبیین جایگاه آن در ابعاد گوناگون زندگی انسان است. قرآن به عنوان کتابی راهنما در جهت پیشبرد انسان به سوی اهداف والا و ارزشمند، ضمن تاکید بر پذیرش خدای واحد و پرستش او ، تلاش می کند تا انسان ها را در مقابل فتنه ها و موانع قبول توحید و یکتاپرستی، مصون نماید. بنابراین وجوه و ابعاد گوناگونی از جنبه های مختلف مقاومت در عرصه های زندگی فردی و اجتماعی را بیان می کند.

اکنون نوشته حاضر به وجوه مقاومت در قرآن می پردازد که انسان بدان ها سوق داده می شود تا با بهره مندی از آن ها سبک زندگی صحیحی را انتخاب نماید.

d.                 وجوه مقاومت در قرآن

     i.               مقاومت قتالی یا جهاد

اگر تفسیر و سبب نزول آیات جهاد در قرآن با دقت موردبررسی قرار گیرد معلوم می‌شود که مدلول تمامی آیات، دفاع و مقاومت دربرابر متجاوز است. بررسی سیر نزول این آیات نشان می‌دهد که در مکه و آغازین سال‌های حکومت پیامبر(ص) در مدینه دستوری به دفاع مسلمانان در مقابل مشرکان از جانب خدا نبود. چنان که قرطبی در تفسیر آیه 190 سوره بقره می‌نویسد: «پیامبر اکرم(ص) درمکه از کارزار ممنوع بود با آیاتی مثل «...ادْفَعْ بِالَّتی هِی أَحْسَن...؛ همواره به نیکوترین وجهی پاسخ‌ده.» (فصلت: 34) «...فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ...؛ عفوشان کن و از گناهشان درگذر.» (مائده: 13) «...وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً؛ و به وجهی پسندیده از ایشان دوری جوی.» (مزمل: 10) «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ؛ تو برآنان فرمانروا نیستی.» (غاشیه : 22) چون به مدینه آمد با نزول این آیه «وَقاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یقاتِلُونَکمْ وَ لاتَعْتَدُواإِنَّ اللَّهَ لایحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛ باکسانی که با شما جنگ می‌کنند، درراه خدا بجنگید و تعدی مکنید. زیرا خدا تعدی‌کنندگان را دوست ندارد.» (بقره: 190) مأمور به جهاد شدند.» (قرطبی، 1364، ج2، ص347)

شاید بتوان گفت مسلمانان در مکه صدر اسلام، به نوعی مقاومت در ذیل صلح توصیه می شدند زیرا جهاد قطعا نیازمند تجهیز و قدرت حکومتی است که در سال های ابتدایی ظهور دین اسلام، مسلمانان در چنین جایگاهی نبودند. اما پس از هجرت پیامبر به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، رویکرد دین نسبت به مقاومت تغییر می کند و آیاتی با عنوان آیات جهاد بر پیامبر نازل می شود که با طرح موضوع مقابله و مقاتله با ناسازگاران در مقابل کلام و دین الهی، مسئله مقاومت رنگ و بوی مقتدرانه به خود می گیرد و قرآن طی آیات جهاد از مسلمانان حرکتی رو به جلو با ابتنا بر مفهوم مقاومت را مطالبه می کند.

 در این باره طبری می نویسد: «آیات جهاد غالباً با قراینی محفوف است که آن‌ها را با نوعی مقاومت سازگار می‌سازد. تنها در بعضی از آیات به‌طور مطلق به مبارزه با کفار و مشرکین امر شده است که حتی این آیات نیز بر مقاومت دلالت دارد. در این میان، آیات سوره بقره مقصود نهایی از قتال را نفی فتنه و مقاومت در برابر فتنه گران و برقراری دین خدا می‌داند.[4] این نخستین آیاتی است که درباره جهاد نازل شد.» (طبری،1412ق، ج 2، ص110)

در آیات قرآن، پس از دعوت به اسلام در ذیل پرچم حاکمیت اسلامی و عدم پذیرش جبهه ی مقابل، دستور به مقاومت قتالی در جهت گسترش دین داده شده است. « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ؛ و با آنان بجنگيد تا فتنه‏اى (چون شرك، بت‏پرستى و حاكميّت كفّار) بر جاى نماند و دين فقط ويژه خدا باشد. پس اگر بازايستند (به جنگ با آنان پايان دهيد و از آن پس‏) تجاوزى جز بر ضد ستمكاران جايز نيست. » که البته این نوع قتال دارای محدودیت زمانی بوده و با تسلیم در برابر دین و پذیرش اسلام، موضوع قتال از بین می رود و دیگر نباید ادامه یابد. (طباطبایی، 1417، ج‏2، ص: 63)

افزون بر آن چه گفته شد، هدف از این قتال هم در قرآن مشخص شده است و برای رسیدن به نتیجه نهایی یعنی اهتزاز پرچم دین در سرتاسر جهان است البته استعلا و چیرگی دین الهی اسلام منافاتی با بقاء افراد بر ادیان دیگر مانند یهودیت و مسیحیت ندارد. (همان، ج‏9، ص: 75) «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصيرٌ؛ و با آنان بجنگيد تا هيچ نوع فساد و فتنه بر جا نماند، و دين ويژه خدا شود. پس اگر از فتنه بازايستند (با آنان نجنگيد) زيرا خدا به آنچه انجام مى‏دهند، بيناست.» (انفال: 39)

در آیات دیگری خداوند مسلمانان را به این مقاومت قتالی ترغیب می کند و کسانی را که از چنین دستوری سرپیچی می کنند مورد سرزنش خود قرار می دهد و دلیل آن را اثرگذاری روانی پیروزی بر ایمان آورندگان و شکست بر مشرکان می شمارد. همچنین دلایل مقاومت قتالی را هم تبیین می کند که چرا باید در چنین شرایطی قتال (جهاد) کرد. «أَلا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ- قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْديكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنينَ ؛ چرا و براى چه نمى‏جنگيد؟ آن هم با گروهى كه پيمان‏هاى خود را شكستند، و عزمشان را بر بيرون كردن پيامبر از وطنش جزم كردند و هم آنان بودند كه نخستين بار با شما جنگيدند، آيا از آنان مى‏ترسيد؟! در صورتى كه اگر مؤمن هستيد، خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد- با آنان بجنگيد تا خدا آنان را به دست شما عذاب كند و رسوايشان نمايد و شما را بر آنان پيروزى دهد و سينه‏هاى مردم مؤمن را شفا بخشد.» (توبه: 13و14)

طبق آیات 13 و 14 سوره توبه، پیمان شکنی، اخراج رهبر از وطن و شروع رفتارهای خشن علیه مسلمانان توسط جبهه مقابل توحید، دلایلی هستند که در آن لازم است حکومت اسلامی به مقاومت قتالی بپردازد تا دشمن احساس غلبه بر مسلمانان را نداشته باشد و مسمانان نیز فرصت تقویت ایمان برایشان فراهم شود (الصادقی،1365، ج‏12، ص: 362) و قلب های مسلمانان از جراحات روحی و روانی تسلی و بهبود یابد. (مكارم شيرازى، 1374، ج‏7، ص: 306) و در آیه 191 سوره بقره نیز روش اجرای این قتال را بیان کرده (طباطبایی، 1417، ج‏2، ص: 61) و می گوید همان طور که با مسلمانان رفتار کرده اند با آن ها رفتار شود. (كنز العرفان في فقه القرآن، ج‏1، ص: 355) «وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ؛ و آنان را هر جا يافتيد، به قتل برسانيد و از جايى كه شما را بيرون كردند بيرونشان كنيد و فتنه (شرك، بت‏پرستى، آزار مردم و بيرون راندشان از خانه و كاشانه‏) از قتل وكشتار بدتر است. و كنار مسجدالحرام با آنان نجنگيد مگر آنكه در آنجا با شما بجنگند پس اگر با شما جنگيدند، آنان را به قتل برسانيد كه پاداش وكيفر كافران همين است.» (بقره: 191) همچنین قرآن ذیل آیه «وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ» (بقره: 244) از همه جهادگران می خواهد که فقط انگیزه الهی داشته باشند و برای اجرای فرمان خداوند مقاومت قتالی داشته باشند تا با چنین انگیزه ای قوی، مقاوم بوده و از کارزار فرار نکنند.( طوسى محمد بن حسن، ج‏2، ص: 284)

در 6 آیه قرآن دستور جهاد و مقاومت قتالی را در دفع دشمنی ها با انگیزه های گوناگون آن، مطرح می کند:

-       جهاد با کسانی که در مقابل عقیده توحیدی می ایستند: «وَ قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ؛ و در راه خدا با كسانى كه با شما مى‏جنگند بجنگيد، و (هنگام جنگ از حدود الهى‏) تجاوز نكنيد، كه خدا تجاوزكاران را دوست ندارد.» (بقره: 190)

-       دستور به جهاد در جهت تشخیص منافقان و ریاکاران: (طبرسى، 1372، ج‏2، ص: 878) «وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ نافَقُوا وَ قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإيمانِ يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَيْسَ في‏ قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يَكْتُمُونَ؛ و نيز كسانى را كه نفاق و دورويى ورزيدند، معلوم و مشخص كند و به آنان گفته شد: بياييد در راه خدا بجنگيد يا (از مدينه و كيان جامعه‏) دفاع كنيد. گفتند: اگر جنگيدن مى‏دانستيم، قطعاً از شما پيروى مى‏كرديم. آنان در آن روز به كفر نزديك‏تر بودند تا ايمان. به زبانشان چيزى را مى‏گويند كه در دل‏هايشان نيست و خدا به آنچه پنهان مى‏كنند، داناتر است.» (بقره: 167)

-       جهاد با اهل کتابی که با نام دین حدود الهی را رعایت نمی کنند: (مكارم شيرازى، 1374، ج‏7، ص: 350) «قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ؛ با كسانى (از اهل كتاب‏) كه به خدا و روز قيامت ايمان نمى‏آورند، و آنچه را خدا و پيامبرش حرام كرده‏اند، حرام نمى‏شمارند، و دين حق را نمى‏پذيرند، بجنگيد تا با دست خود در حالى كه (نسبت به احكام دولت اسلامى‏) متواضع و فروتن‏اند، جزيه بپردازند.» (توبه: 29)

-       جهاد در مقابل مشرکین: (بانوى اصفهانى، 1361، ج‏6، ص: 41)«...وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ؛ با همه مشركان همان گونه كه آنان با همه شما مى‏جنگند، بجنگيد و بدانيد خدا با پرهيزكاران است.» (توبه: 36)

-       جهاد عمومی با کفار در جهت توسعه دین: (طباطبایی، 1417، ج‏9، ص: 405) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ؛ اى اهل ايمان! با كافرانى كه هم‏جوار شما هستند، نبرد كنيد و آنان بايد در شما سرسختى و شدت يابند و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است.» (توبه: 123)

آن چه از توجه در مجموع آیات مذکور به دست می آید عنایت ویژه قران در خصوص اقتدار جامعه اسلامی و مسلمانان است که به‌منظور تحقق و اجرای فرامین الهی بر جامعه اسلامی واجب است که به تجهیز نظامی خود در جهت دفاع و جهاد و به هدف دفع فتنه ظالمین و برپایی پرچم اسلام در سرتاسر گیتی پرداخته و بر اساس عمومیت حکم آیات مذکور، جهاد با هر ظالم و ظلمی را شامل خواهد شد. گرچه ممکن است غایت این مقاومت و جهاد که از بین رفتن تمام فتنه در پهنه زمین و طول زمان و استقرار همه‌جانبه دین خدا حاصل نگردد ولی شایسته است که در پایگاه توحیدی، محلی امن برای جبهه فتنه گران وجود نداشته باشد و ریشه نفاق علیه مسلمانان در جامعه اسلامی بخشکد. همچنین لازم است درجهت تحقق اهداف دین الهی، مقاومت نظامی و جهادی همراه با اعتقاد و باوری ارزشمند باشد تا موجبات تقویت آن فراهم شده و انگیزه جهادگرایانه را در میان دین داران مهیا سازد که البته این مهم جز در سایه باور توحیدی محقق نخواهد شد.

   ii.               رویارویی فرهنگی (مقاومت فرهنگی)

فرهنگ، مجموعه‌ای به‌هم‌پیوسته از نظام ارزش‌ها و باورها، هنجارها، قوانین و حقوق، اخلاقیّات، سنّت‌ها و آداب‌ورسوم، هنر و فنّاوری، سبک زندگی و بالأخره عادت‌های اکتسابی انسان به‌عنوان عضوی از جامعه است. (ر.ک؛ آشوری، 1386، ص113) (روح‌الامینی، 1372، ص48)

عرصه فرهنگ پیچیده‌تر از عرصه نظامی است ولی شباهت‌هایی با این عرصه دارد. در مواجهه تمدن‌ها با یکدیگر تبادلات فرهنگی گریزناپذیرند اما آنچه می‌تواند سبب اضمحلال یک تمدن و جامعه متمدن گردد، هضم شدن در فرهنگ مهاجم است. ملت‌های غنی و متمدن مورد هجوم فرهنگی مستکبران عالم قرار می‌گیرند که مقاومت فرهنگی جامعه موردحمله، می‌تواند آن را دفع نماید و این مساله نیز مشروط به داشتن فرهنگی است که در آن آحاد جامعه برای چنین مقاومتی تربیت‌شده باشند.

زمانی این مقاومت فرهنگی شکل می‌گیرد که فرهنگ یک ملت به بهترین نحو، قوی و به الگوهایی درست متکی شود بنابراین لازم است مقاومت فرهنگی به‌گونه‌ای باشد که نشان دهد یک ملت دربرابر تخریب فرهنگ اصیل خود مقاومتی جانانه دارد و آن‌چنان محکم، راه نفوذ فرهنگ استکباری و بیگانه را بسته و دربرابر نفوذ بیگانگان مقاوم بوده اند که در نهایت به توانایی صدور فرهنگ غنی خود دست می یابند. به‌عبارت‌دیگر از سوی استکبار جهانی در حوزه فرهنگ، جنگ نرم صورت می‌گیرد که تفاوت این هجمه با جنگ سخت در از دست دادن افراد است یعنی در جنگ سخت با تهاجم ممکن است افراد از بین بروند ولی در جنگ نرم افراد از یک جبهه به جبهه دیگر رفته و سبب کم شدن افراد از یک گروه و پیوستن به گروه مقابل می شود در نتیجه باید به این نکته توجه کرد که مقاومت فرهنگی امری بسیار سخت و پیچیده است.

با توجه به این که اهداف دین اسلام با ابتنا بر تربیت محوری و فرهنگ سازی در جامعه بنیان گذاری می شود، می توان اذعان داشت که یکی از اصول بنیادین، فرهنگ عام مقاومت است که در قرآن بدان اشاره می شود. در چنین محیطی که قرآن آن را ترسیم می نماید، مساله رویارویی فرهنگی بسیار حائز اهمیت جلوه می کند، چراکه مهمترین سرچشمه دین اسلام که دستورات فرهنگی و تربیتی در آن یافت می شود، قرآن است به همین جهت خداوند نیز ذیل آیات قرآن به پیروان دین اسلام می آموزد اولین چیزی که برای تقابل فرهنگی بدان نیاز دارند، لازم است منابع مورد وثوق و بدون خدشه ای داشته باشند تا بر اساس آن بتوانند برای کسانی که در جبهه مقابل فرهنگی قرار دارند، استدلال آورند، بنابراین در ابتدا باید قدرت کلام و منطق آن را به رخ منکران کشیده و آن ها را به مبارزه کلامی دعوت کند تا مشخص شود که فرهنگ قرآنی از ابتدای بنیانش بسیار غنی و متقن است. (طباطبایی، 1417، ج‏1، ص: 57-59) « وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ و اگر در آنچه ما بر بنده خود، نازل كرده‏ايم، شك داريد، پس سوره‏اى مانند آن رابياوريد، و غير از خدا، شاهدان و گواهان خود را فرا خوانيد، اگر راستگوييد » (بقره: 23)

دشمنان فرهنگی در تلاشی دائمی در جهت نیل به اهداف خود هستند لذا وقتی به غنای مطالب گفته شده پی می برند، تحرکاتی جدید بر علیه فرهنگ اسلامی آغاز می کنند که مبتنی بر ایجاد موانع علیه تأثیرگذاری واژگان این منبع بی‌خدشه است. تلاش آن ها ضد فرهنگ سازی موثر قرآن، این‌گونه مطرح می شود: «وَ قالَ الَّذینَ کفَرُوا لاتَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فیهِ لَعَلَّکمْ تَغْلِبُون؛  کافران گفتند: به این قرآن گوش مدهید و سخن بیهوده بدان بیامیزید، شاید پیروز گردید.» (فصلت: 26) که البته اين يك روش قديمى براى مبارزه در برابر نفوذ حق است كه امروز نيز به صورت گسترده‏تر و خطرناكترى ادامه دارد كه براى منحرف ساختن افكار مردم و خفه كردن صداى مناديان حق و عدالت، محيط را آن چنان پر از جنجال مى‏كنند، كه هيچكس صداى آنها را نشنود. (مكارم شيرازى، 1374، ج‏20، ص: 264-265) که قرآن در چند آیه بعدازآن نیز به راهکاری برای مقاومت در برابر این هجمه فرهنگی اشاره می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَااللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکةُ أَلاَّتَخافُوا وَ لاتَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کنْتُمْ تُوعَدُون؛ بر آنان که گفتند: پروردگار ما اللَّه است و پایداری ورزیدند، فرشتگان فرود می‌آیند که مترسید و غمگین مباشید، شما را به بهشتی که به شما وعده داده‌شده بشارت است.» (فصلت: 30) بر طبق این آیه مقاومت در تهاجم فرهنگی که بالاتر بیان شد را در تقویت ایمان می داند و باورمندی به مساله اعتقادی مبنی بر توحید را در این تقابل چاره ساز می داند تا با توکل بر خدا و ایمان به صدق وعده های او دست از فرهنگ غنی اسلام برنداشته و در مقابل هجمه های فرهنگی دشمنان مقاومت کنند (طباطبایی، 1417، ج‏17، ص: 389) و با رفتاری صحیح بر اساس قرآن و دین اسلام، فرهنگ غنی آن را گسترش دهند. (مكارم شيرازى، 1374، ج‏20، ص: 270) و بر این مبنا است که در آیه 113 هود می خواهد که مومنان، تمایلی به ارتباط با ستمکاران نداشته باشند: « وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُون؛ و به كسانى كه (به آيات خدا، پيامبر و مردم مؤمن‏) ستم كرده‏اند، تمايل و اطمينان نداشته باشيد و تكيه مكنيد كه آتش، به شما خواهد رسيد ودر آن حال شما را جز خدا هيچ سرپرست ويارى نخواهد بود.» تا با فاصله گرفتن از تعالیم دین اسلام، تاثیر پذیری از فرهنگ بیگانه، استحاله فرهنگی، تساهل و تسامح سبب تسلط فرهنگ بیگانگان بر افکار و عقاید مسلمانان نشود. علامه نیز در تفسیر این آیه می فرماید؛ «تحقق امور دینی و حیات جامعه اسلامی منوط به ولایت حاکمان دینی است نه ظالمان.» (طباطبایی، 1417، ج‏11، ص51)

البته می توان گفت که پیشینه این تهاجم فرهنگی فقط مربوط به زمان حاضر نیست بلکه بر اساس آیه 112 سوره انعام نه تنها هجوم فرهنگی منحصر به دوران پیامبر اسلام نیست بلکه در برابر فرهنگ سازی همه انبیاء الهی، همواره دشمنانی بوده اند(مكارم شيرازى، 1374، ج‏5، ص406) که در مسیر آن ها سنگ اندازی کنند و با فریبکاری با سخنان خوش ظاهر افراد را بفریبند.«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ؛ و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنانى از شياطين انس و جن قرار داديم، كه براى فريب مردم همواره گفتارى باطل ولى به ظاهر آراسته و دلپسند به يكديگر القاء مى‏كنند، و اگر پروردگارت مى‏خواست چنين نمى‏كردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم مى‏بافند واگذار.»

در دیدگاه قرآن این تهاجم فرهنگی توسط دشمنان پیوسته ادامه دارد تا اگر بتوانند دین داران را از آئین خود برگردانند. (طبرسى، 1372، ج‏2، ص552) « ...وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا...؛ و مشركان همواره با شما مى‏جنگند تا شما را اگر بتوانند از دينتان برگردانند... » (بقره: 217)

در نهایت می توان گفت که توصیه قرآن در مقابل این هجمه ی عظیم فرهنگی که هم پیشینه تاریخی داشته و هم استمرار دارد این است که:

1. ارتباطات مفید، مشوق انسان در انجام اعمال درست و خیر خواهانه: «لا خَيْرَ في‏ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً؛ در بسيارى از رازگويى‏هاى آنان خيرى نيست، جز كسى كه [از اين طريق‏] به صدقه، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم فرمان دهد و هر كه براى طلب خشنودى خدا چنين كند، به زودى پاداش بزرگى به او خواهيم داد.» (نساء: 114)

2. شناسایی خیرخواهان با شاخص امر به معروف و نهی از منکر: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ...؛ شما بهترين امتى هستيد كه (براى اصلاح جوامع انسانى‏) پديدار شده‏ايد، به كار شايسته و پسنديده فرمان مى‏دهيد و از كار ناپسند و زشت بازمى‏داريد...» (آل عمران: 110)

3. استقرار عدالت اجتماعی و قسط و عدل در سایه باور توحیدی: « لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط...؛ همانا ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ترازو (ى تشخيص حق از باطل‏) نازل كرديم تا مردم به عدالت بر خيزند... » (حدید: 25)

4. نقش باور عمیق و ریشه دار در نهادینه شدن حقیقت و مقاومت در برابر دشمنان و زیان انسان تحت شرایطی معکوس: « إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ- إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر؛ بى‏ترديد انسان در زيان‏كارى بزرگى است- مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند و يكديگر را به حق توصيه نموده و به شكيبايى سفارش كرده‏اند.» (عصر: 2-3)

 بر اساس باوری توحیدی و تقویت آن با توجه به آیات فوق، این مطلب حاصل می شود که انگیزه‌ی مقاومت فرهنگی فقط از اعتقاد وایمانی راسخ و قوی به مبدأ هستی و صدق وعده‌های او نشأت گرفته که در سایه‌سار آن توانِ فرهنگی جامعه اسلامی بالا می‌رود و بنابراین علاوه بر رشد فرهنگی و مقابله با تهاجم های دشمنان فرهنگ اسلامی، فرهنگی با ساختاری قدرتمند به دست می آید که می تواند مقدمات ایجاد تمدن اسلامی را فراهم نماید.

 iii.               مقاومت در برابر تبلیغات و تبلیغات مقاومتی

 در الگوی تبلیغات (خصوصاً تجاری و بازرگانی) معاصر غربی، چهاراصل؛ نگاه ابزاری به انسان، دوری از اخلاق، اقناع و فریب و مصرف‌زدگی و اسراف موردتوجه است و در مقابل الگوی اسلامی تبلیغات در چرخشی کاملاً معنادار و تعیین‌کننده، جای خود را به اصول دیگری چون کرامت انسان، اخلاق و معنویات، آگاهی بخشی و تأثیر قلبی، اقتصاد و پرهیز از اسراف می‌دهد. (باهنرو همایون، 1388، ص210)    

با توجه به تبیین نقش تبلیغات در سبک زندگی بشر می‌توان تلاش‌های فراوان فعالان عرصه اجتماعی و فرهنگی را با ابزارهای روان‌شناسانه در جهت پیشبرد اهداف سیاسی کشورهای سلطه‌گر دانست. در این میان طبق نظر برخی اندیشمندان، باید تبلیغات بازرگانی را در زمرة صنایع فرهنگی دانست چراکه کارکرد اصلی آن از میان برداشتن هرگونه امکان مخالفت اساسی با ساخت سلطة مستقر است. (بشیریه، 1376، ص185) چنانچه از دهة 1920 هم‌زمان با افزایش حجم تبلیغات در رسانه‌های صوتی و تصویری، دانشمندان علوم اجتماعی نیز با شناخت میزان تأثیرگذاری آن وارد حوزة آگهی‌های تجاری شدند. (بروجردی علوی، 1379،ص154)

همچنین با گسترش تبلیغات بازرگانی، مطالعه پیرامون این حوزه شکل علمی و گسترده‌ای به خود گرفت. از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم (1875 تا 1920) این تبلیغات تحت تأثیر افکار روانشناسان قرار گرفت و افرادی ... با ارائه نظریات تازه، تبلیغات را ... در چارچوب مسائل روانی تجزیه‌وتحلیل کردند. (اربابی،1350، ص64)

نقش تبلیغات، سازگار کردن فرد با جامعه است تا او را در مرز واقعیت‌های موجود متوقف کند. تبلیغات، تعیین‌کنندة راه و رسم زندگی افراد است و اندیشه‌ها و برداشت‌های تک ساحتی (مادی و سودپرستانه) را در جامعه به وجود می‌آورد، اما مخاطبان قادر به تشخیص این امر نیستند؛ زیرا تبلیغات مجال اندیشیدن درباره این مسائل را به مخاطبان نمی‌دهد و مانع از توجه به تضادهای موجود در زندگی انسانی می‌شود. (بشیریه، 1376: ص195 ) در حال حاضر دومین بازاری که بیشتر رسانه‌ها در آن حضور دارند بازار آگهی است. رسانه، زمان و فضا را به آگهی‌دهندگان می‌فروشند و به تعریف دقیق‌تر و جامع‌تر، رسانه‌ها دسترسی به مخاطبان را به صاحبان آگهی واگذار می‌کنند. (پیکارد، 1378، ص27؛ علی‌محمدی،1387، صص147-171)

همان‌طور که معلوم شد یکی از راه‌های تأثیرگذاری حداکثری برافکار عمومی، موضوع تبلیغات است. تأثیرپذیری از تبلیغات زمانی واقع می‌شود که بتواند سبک زندگی انسان را دردست خود داشته باشد. یکی از پایگاه‌های بسیار مؤثر در تبلیغ از دیرباز حوزه معیشت بوده که انگیزه و اهداف انسان را تبیین می‌کند. طی قرون مختلفِ حضور بشر درروی زمین، مستکبران و ظالمان جهت برخورداری از منافع مادی و به اسارت درآوردن انسان متوجه شدند که تنها و اثربخش‌ترین راه رسیدن به اهدافشان در همه شئونات زندگی بشر اعم از جامعه، اقتصاد، فرهنگ و سیاست، تبلیغات است که با بهره‌گیری از رسانه‌های گوناگون، نه‌تنها یک اطلاع‌رسانی ساده برای پیوند میان مصرف‌کننده و عرضه کننده نبود بلکه واقعیتی مؤثر بر تمام عرصه‌های زندگی انسان در سطحی عمیق و بنیادین داشته است.

قرآن در موضوع تبلیغ دین رویکردی تقابلی را اتخاذ نموده و با توجه به جهاتی که در امور مادی مورد توجه انسان قرار می گیرد، تبلیغات دینی را هم بر همان مبانی تبیین می نماید؛

الف) اکتساب: اساسا در تبلیغ و جلب اذهان عموم افراد بشر در خریدو فروش، مساله منفعت، سود و میزان بهره وری محصولی که به دست می آید، مورد نظر است؛ با این مبنا قرآن نیز در بحث تبلیغ دین با ارائه مسائلی فایده مند به طرح موضوع می پردازد و به گونه ای که اکتسابات دنیایی را در جهت اهدافی با سطح ارزشی پایین، حقیر و بی مقدار می داند و انسان را در کسب آن ملامت می کند. «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ؛ پس واى بر كسانى كه با دست‏هاشان نوشته‏اى را مى‏نويسند، سپس مى‏گويند: اين (نوشته‏) از سوى خداست. تا با اين (كار زشت و خائنانه‏) بهايى ناچيز به دست آورند پس واى بر آنان از آنچه دست‏هاشان نوشت، و واى بر آنان از آنچه به دست مى‏آورند.» (بقره: 79) با این بیان واضح است که آنها هم وسيله نامقدسى داشتند، و هم نتيجه نادرستى مى‏گرفتند.(مكارم شيرازى، 1374، ج‏1، ص: 319)

قرآن در 67 آیه، با استفاده از ماده کسب، موضوع تجارت را جدی اعلام می کند ولی بدان جهت و سویی عالی با اهدافی متعالی می دهد و از انسان می خواهد که تبلیغات دینی را به نفع او و در جهت درک مفاهیم بهتر بداند.

ب) سود و فایده: در مرحله بعد نیز قرآن، توجه مخاطبانش را به موضوع ربح و سود معطوف نموده و تجارت کردن هدایت با گمراهی و مبادله این دو را خسران و زیان بشر قلمداد می کند (طبرسى، 1372، ج‏1، ص: 143)  «أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ؛ آنان كسانى هستند كه گمراهى را به جاى هدايت خريدند، پس تجارتشان سود نكرد و از راه يافتگان (به سوى حق‏) نبودند.» (بقره: 16) و تبلیغات دینی را در جهت شناساندن معارف و مبانی آن، در راستای بهره وری انسان از فایده ای بهتر و ماناتر از منافع مادی و دنیوی مطرح کرده «فَما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ لِلَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ؛ پس آنچه به شما داده‏اند، متاع زندگى دنياست، و آنچه نزد خداست، براى كسانى كه ايمان آورده‏اند و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند، بهتر و پايدارتر است.» (شوری: 36) و زوال پذیری ابزار مادی دنیایی را تاکید می نماید. (ابن عاشور، ج‏25، ص: 168)

ج) اعتماد به موضوع تبلیغ: قرآن اشاره می کند به این که مبلغین دین به دلیل شناخت صحیح از فرامینی که از جانب خداوند برای مردم آورده اند، جز خداوند از کسی نمی ترسند و به کاری که می کنند ایمان دارند. «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيبا؛ کسانی که پیام‌های خدا را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ‌کس جز او نمی‌ترسند، خدا برای حساب کردن اعمالشان کافی است.» (احزاب: 39) و به دلیل اعتماد به کاری که انجام می دهند، مردم نیز به آنها اطمینان داشته و گفته هایشان را می پذیرند. چرا که اصولا كار پيامبران در بسيارى از مراحل، شكستن سنتها است و اگر بخواهند كمترين ترس و وحشتى به خود راه بدهند در انجام رسالت خود، پيروز نخواهند شد. قاطعانه بايد پيش روند، حرفهاى ناموزون بدگويان را به جان خريده و بى اعتنا به جوسازيها و غوغاى عوام و توطئه فاسدان و مفسدان به برنامه‏هاى خود ادامه دهند چرا كه همه حسابها به دست خدا است. (مكارم شيرازى، 1374، ج‏17، ص: 330-331)

بر مبنای دیدگاه قرآن، انسانی که باوری توحیدی دارد و بر اساس آن سبک زندگی خود را برنامه‌ریزی نماید حتی اگر احساساتش تحت تأثیر عملیات روانی تبلیغات مادی گرایان قرار بگیرد، باعقل و منطقی که مبنای شناختی و معرفتی دارد، می تواند به تشخیص سره از ناسره دست‌یافته و دربرابر هجمه‌های تبلیغاتی در همه عرصه‌ها ایستادگی و مقاومت داشته و به‌علاوه برعلیه تبلیغات مسموم، مبلّغ ارزش‌های الهی ‌شود و در راستای اهداف توحیدی خود در همه عرصه‌های زندگی اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی راهکارهایی در اشاعه این باور ارائه کند. خدا را در رأس همه عالم می‌بیند و این نگرش سبب استقامت او بر باورش در موقعیت‌های گوناگون می‌شود و تبلیغات او نیز رنگ الهی به خود می‌گیرد و درسدد تبیین اهداف الهی برآمده و هیچ‌چیزی مانع از تبلیغ آن‌ها نمی‌شود چراکه جز خدا از چیزی نمی‌ترسد.

 iv.               تربیت مقاومتی

در جامعه اسلامی اگرچه اکثریت مردم گرایش به خداوند و اسلام دارند، اما این گرایش هنگامی ناب است و با اسلام سکولار غربی کنار نمی‌آید که مبتنی بر یک بینش و اعتقاد توحیدی باشد. اعتقاد توحیدی تنها با اثبات حضور و وحدانیت خدا در عالم هستی محقق نمی‌شود بلکه علاوه بر آن به نفی جریانات طاغوتی و ملحد هم می‌پردازد. فهم حداقلی از دین، مسلمانی را تربیت می‌کند که انسان مطلوبی است اما تربیت مقاومتی سهم والایی در تربیت انسانی مقاوم دربرابر سختی‌ها دارد که همواره در مسیر هدایت گام برداشته و به اعتلای دین می‌اندیشد. قرآن به این افراد این‌چنین اشاره می‌کند: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ؛ کسانی را که درراه ما مجاهدت کنند، به راه‌های خویش هدایتشان می‌کنیم، و خدا با نیکوکاران است.» (عنکبوت: 69) تفسیر نمونه ضمن اشاره به این که آیه بالا عصاره سوره عنکبوت است به تبیین موضوع مقاومت در امر تربیت پرداخته و می گوید: «راه خدا گرچه مشكلات فراوان دارد، مشكل از نظر شناخت حق، مشكل از نظر وسوسه‏هاى شياطين جن و انس، مشكل از نظر مخالفت دشمنان سرسخت و بى رحم و مشكل از نظر لغزشهاى احتمالى اما در اينجا يك حقيقت است كه به شما در برابر اين مشكلات نيرو و اطمينان مى‏دهد و حمايت مى‏كند.» (همان، ج‏16، ص: 349)

 همچنین قرآن ذیل آیه 35 سوره مائده می فرماید: «یاأَیهَاالَّذینَ آمَنُوااتَّقُوااللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسیلَةَ وَجاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا بترسید و به او تقرب جویید و درراهش جهاد کنید. باشد که رستگار گردید.» که بر اساس نظر تفسیری این آیات درباره رستگاری، نتیجه دقیق تربیت دینی است که جهت حرکت انسان را نشان می‌دهد و همواره بر شناخت خداوند به‌عنوان سرچشمه حق، ابتنا دارد. (جوادی آملی، 1387، ص28) و مقاومتی تربیتی در ذیل آن نهفته است. لازم است گفته شود که امروزه فقدان باور جدی به رودررویی نظام حق و باطل در زندگی برخی مسلمانان، سبب نادیده گرفتن بُعد سلبی دین شده (مقاومت در برابر امور تاثیر گذار بر تربیت و مهارت نه گفتن) که این مسأله اثر زیادی در تسلط سبک زندگی بیگانه در زندگی آنان داشته و موجب کم‌همتی‌شان در سبک‌سازی، روش‌سازی و ساختارسازی شده است. (علاسوند،1392، صص69-97)

در برخی از آیات، جهاد و صبر در کنار یکدیگر قرار داشته و می تواند نشان دهد که تلاش و سازندگی توام با مقاومت می تواند نقش تاثیرگذاری در تربیت مقاومتی داشته باشد. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرينَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ» (محمد: 31) و آیه «ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ» (نحل: 110)

نقش اعتقاد و باور توحیدی تنها در شناخت افعال و صفات خداوند و جریان آن در عرصه زندگی نیست بلکه به نفی حضور طاغوت متصل است و همین نفی و اثبات، مواجهه مقاومتی در عرصه بینش‌های گوناگون را مطرح می‌کند. (رجبی، میرزا محمدی،1397، صص30-49) و اگر تربیت برمحور مقاومت دربرابر طاغوت‌ها صورت پذیرد، متربیان در برپایی پرچم عدالت‌خواهی اصرار ورزیده و موجبات ظهور عدالتی عالم‌گیر خواهند شد.

   v.               مقاومت اخلاقی و سلوکی

انسان با توجه به این که موجودی مادی نیز هست، به لذائذ و خوشی های دنیایی گرایش دارد. اگر در مسیر زندگی خود نتواند آن ها را هدایت کند با گذر زمان وابستگی شدید به علایق دنیوی پیدا کرده و خود را در آن غرق خواهد کرد. در سراسر حیات انسان لذات تغییر کرده و جای خود را به چیزی دیگر داده و بدون این که ما به ازای خوبی دریافت کند، تنوع طلبی اش سبب از بین رفتن سرمایه زندگی او از درون وجودش خواهد شد.

مطابق آموزه‌های قرآنی، آدمی در مسیر تکاملی خود با دشمن درونی به نام نَفْس امّاره در ستیز است و تنها چیزی که می تواند انسان را راهنمایی نموده و از افتادن در مهلکه مادیات و لذائذ شهوات جلوگیری کند، اتصال به منبعی لایزال است که او را در این مسیر سخت، هدایت نماید. آن هدایت، سبب ایجاد انگیزه ای درونی در انسان می شود که توانایی نجات انسان را دارد. منش و اخلاقی که انسان را به مقاومت در برابر منیت‌ها و خودپرستی‌ها می انگیزاند، جهاداکبر است و مبارزه نفس در برابر خواهش های دنیایی به شمار می آید و بر همین اساس پیامبر بزرگ اسلام‌‌ این فرآیند آزادسازی انسان از اسارت خواهش‌های نفسانی را «جهاد اکبر» نامید. (الحر العاملی،1414ق، ج15، ص161)

انسانی که با مقام پروردگارش آشناست و از آن می ترسد و نفس اماره خود را که به بدى سوقش می دهد، از هواهاى پست كه پيروى از شهوت است، نهى کرده و با شكيبايى و مقاومت در برابر زشتی ها، آن را حفظ و نگهداری می كند. دین اسلام در قرآن، با بیان آیاتی درباره تربیت و تمرین های اخلاقی، توانسته انسان را از بندگی شهوت‌های درونی که در نفس آدمی ریشه دارند، رها ساخته تا شهوت فقط به وسیله‌ای برای آگاه‌سازی او از خواسته‌هایش تبدیل شود، نه نیرویی انگیزاننده برای تسخیر اراده‌ انسان که در برابر آن هیچ توانی نداشته باشد.

قرآن مجید با زدودن بت‌پرستی از باور انسان و خرافه‌گرایی از خرد او، اراده‌اش را نیز از سیطره شهوات و خودپرستی نجات می دهد و در نتیجه انسان را برانگیخته تا با اتکا به خداباوری و اتصال به مقام پروردگار، در راستای تربیت قرآنی، توان مقاومت در برابر آن ها را پیدا کرده و به قدرت مهار نفس و پایداری در برابر فریب‌ها و هواهای گوناگون نفسانی، دست یابد.

قرآن با اشاره به آیات زیر، ضمن تاکید بر خداباوری، انسان را به تربیت نفسش ترغیب کرده و به تقویت و تحکیم پایداری در برابر خواهش های آن و مقاومت درونی در برابر منیت ها مبادرت ورزیده است:

1-لذائذ مادى، وسيله و متاع زندگى موقت در دنيا و زندگى دنیوی است، كه مقدمه ای، براى رسيدن به عاقبت نيكو نزد خداوند است؛ (طباطبایی، 1417، ج‏3، ص: 95) «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ- قُلْ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیْرٍ مِّن ذَلِکُمْ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ؛ محبّتِ خواستنی‌ها، از قبیل زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌هاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (ولى) این‌ها (فقط) کالای زندگى دنیا (مادى) هستند؛ و سرانجام نیک، نزد خداست- بگو: «آیا شما را از چیزى که از این (سرمایه‌هاى مادى) بهتر است، آگاه کنم؟ (اینکه) براى کسانى که پرهیزکارى پیشه کرده‌اند، در نزد پروردگارشان (در جهان دیگر) باغ‌هایى است که نهرها از پاىِ درختانش می‌گذرد و همیشه در آن خواهند بود و (نیز) همسرانى پاکیزه و خشنودى خداوند (نصیب آن‌هاست). و خدا به (امور) بندگان، بیناست.» (آل‌عمران: ۱۴-۱۵)

2-باز داشتن نفس از هوى و هوس که متفرع بر معرفت مقام پروردگار است؛ (بانوى اصفهانى، 1361، ج‏14، ص: 334) «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى-فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى؛ و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است-پس بى‏ترديد جايگاهش بهشت است.»‏ (نازعات: 40)

3-طبق آیه 23 سوره جاثیه، پیروی از هوای نفس، عامل گمراهی انسان است؛ «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ؛ آیا آن‌کس را که هوسش را چون خدای خود گرفت و خدا از روی علم گمراهش کرد و بر گوش و دلش مُهر نهاد و بر دیدگانش پرده افکند، دیده‌ای؟ اگر خدا هدایت نکند چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ چرا پند نمی‌گیرید؟» كسى كه دنبال مسائل دلخواه خود برود و معبود خود را در هواهاى نفسانى طبيعى اش قرار دهد، هواهاى نفسانى پرده شده و روى چشم و گوش و دل او را مي گيرد و ديگر كلمات حقانى در وى تأثير نمي كند و چون ديگر لايق هدايت نيست گمراه مي گردد. زيرا كه خدا اسباب هدايت را در دسترس انسان گذاشته وقتى كه به خودش ظلم مي كند و تابع نفس مي شود، از هدايت حق تعالى بى‏نصيب می شود. (همان، ج‏13، ص: 105)

4-بر اساس آیه 21 سوره نور، خداباوری و فضل خداوندی، عامل تزکیه انسان بیان شده است؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ؛ اى مؤمنان! از گام‏هاى شيطان پيروى نكنيد و هر كه از گام‏هاى شيطان پيروى كند (هلاك مى‏شود) زيرا شيطان به كار بسيار زشت و عمل ناپسند فرمان مى‏دهد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدى از شما (از عقايد باطل و اعمال و اخلاق ناپسند) پاك نمى‏شد، ولى خدا هر كه را بخواهد پاك مى‏كند و خدا شنوا و داناست.» ذیل این آیه هشدارى به همه مؤمنان داده می شود كه نفوذ افكار و اعمال شيطانى گاه به صورت تدريجى و كم رنگ است و اگر در همان گامهاى نخست كنترل نشود وقتى انسان متوجه مى‏گردد كه كار از كار گذشته است، بنا بر اين هنگامى كه نخستين وسوسه‏هاى اشاعه فحشاء يا هر گناه ديگر آشكار مى‏شود، بايد همانجا در مقابل آن ايستاد و مقاومت کرد تا آلودگى گسترش پيدا نكند. (مكارم شيرازى، 1374، ج‏14، ص: 412)

5-همه در معرض خطر رفتارهای نفسانی هستند غیر از کسانی که خداوند به او رحم نماید؛ «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ؛من خود را از گناه تبرئه نمى‏كنم زيرا نفس طغيان گر بسيار به بدى فرمان مى‏دهد مگر زمانى كه پروردگارم رحم كند زيرا پروردگارم بسيار آمرزنده و مهربان است. » (یوسف: 53)

نقش باور به خدا و وحدانیت او، انگیزشی والا در جهت مبارزه انسان با دشمن درونش است که اسباب مقاومت در مقابل خواسته های نامعقول و پرهزینه آن را ایجاد می نماید و علاوه بر آن هر انسان موحد و خداباوری که به مقاومت در برابر نفس سرکش و جهاد با آن معتقد شده را بر می انگیزاند که پس از حصول هدایت در نفس خود و با سنجش میزان درستی عملکردش نسبت به تکالیف و اهداف معین بر طبق الگوهای الهی، دیگران را نیز به‌سوی این مسیر سوق دهد. (ر.ک. رستمی نسب، 1388، ص402)

خدا محوری و وظیفه شناسی، سبب به دست آوردن مقاومت در مقابل منیت‌ها بوده است و ظرفیت وجودی افراد را در جهت تحقق آرمان و اهداف دین افزایش‌ می دهد. اگر همه افراد به چنین پایداری دست یابند، در طول زمان، جامعه اسلامی با بهره گیری از انسان هایی با ظرفیت های عالی، قادر است تشکیلاتی فراهم آورد که تک‌تک افراد آن در صدد برپایی حکومتی خدا محور بوده که در آن، همه در تلاشند تا به یک هدف متعالی و الهی برسند و با ابتناء بر آن پرچم عدالت را به اهتزاز در آورند.

 vi.               مقاومت اقتصادی

در علم اقتصاد که مطالعه نحوه‌ی مدیریت منابع کمیاب از سوی جامعه است، (منکیو،1393، ص3) داشتن روحیه جهاد و مقاومت بسیار حائز اهمیت بوده چراکه جهاد از جَهد به معنای تلاش (قرشی، 1371، ج2، ص78) یا جُهد همان به‌کارگیری توان در کاری (ابن منظور،1414ق، ج 3، ص135) و مجاهد که تلاش کننده است؛ (قرشی، 1371، ج2،ص78) درواقع باید منابع محدود اقتصادی را کاملاً ابزاری بداند و در جهت رشد جامعه صرف کند و هیچ زمانی به‌عنوان هدف قرار ندهد. و عدم دقت در این مسئله طبق دیدگاه خداباورانه سبب خروج از فرمان الهی شده و از موارد فسق محسوب می‌شود. قرآن دراین‌باره می‌فرماید: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکمْ وَأَبْناؤُکمْ وَإِخْوانُکمْ وَأَزْواجُکمْ وَعَشیرَتُکمْ وَأَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کسادَها وَمَساکنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیکمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُواحَتَّی یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لایهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین؛ بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان وزنانتان وخویشاوندانتان واموالی که اندوخته‌اید وتجارتی که از کساد آن بیم دارید، وخانه‌هایی که بدان دل‌خوش هستید برای شما از خدا و پیامبرش وجهادکردن درراه او دوست‌داشتنی‌تر است، منتظر باشید تا خدا فرمان خویش بیاورد. وخدا نافرمانان را هدایت نخواهد کرد.» (توبه: 24) و عذابی که خداوند در این آیه وعده می‌دهد بخاطر محبوبیت چیزهایی است که باید جنبه ابزاری داشته باشند نه جنبه هدفی. همچنین دربرابر تهدیدها موضوع تحریم نباشد و با چنین دیدگاهی است که می‌توان یک اقتصاد درون زای تولیدمحور واشتغال‌زا داشت که جز با تلاش، مجاهدت و مقاومت بدست نمی‌آید. مخالفت امر خدا و رسول و اعراض از جهاد و مقاومت درراه او جامعه را به سختی مبتلا می‌کند. (طباطبایی،1417ق، ج9، ص208) (محمدی، وحدنیا، 1395)

همچنین رعایت عزت و استقلال مسلمانان در امور تولیدی ضروری به نظر می‌رسد، باید کالاهایی در اولویت تولید قرار بگیرند که واردات آن‌ها باعث برتری دشمنان و ایجاد وابستگی ما می‌شود. یکی از اهداف تولید حفظ عزت و بی‌نیازی از فرومایگان است. (جوادی آملی،1391، ص583)

قرآن نیز طبق آیه 141سوره نساء دلیل خواست خداوند مبنی برعدم پذیرش سلطه کفار ازسوی مسلمانان، را طمع کافران بر دست‌اندازی به منابع اقتصادی در زمان استقلال مالی جامعه اسلامی و تهدید بر تحریم در هنگام وابستگی شمرده و می‌گوید: «الَّذینَ یتَرَبَّصُونَ بِکمْ فَإِنْ کانَ لَکمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَلَمْ نَکنْ مَعَکمْ وَإِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیکمْ وَنَمْنَعْکمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللَّهُ یحْکمُ بَینَکمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلا؛ کسانی که همواره مواظب شما هستند. پس اگر از جانب خدا فتحی نصیبتان شود، می‌گویند: مگر ما همراه شما نبودیم؟ و اگر پیروزی نصیب کافران شود، می‌گویند: آیا نه چنان بود که بر شما غلبه یافته بودیم و مؤمنان را از آسیب رساندن به شما بازداشتیم؟ در روز قیامت خدا میان شما حکم می‌کند و او هرگز برای کافران به زیان مسلمانان راهی نگشوده است.» و خداوند تا ابد اجازه نداده که کافران کمترین تسلطی بر مؤمنان داشته باشند. (طباطبایی،1417ق، ج5، ص117) و نیز دراین‌باره امام صادق (ع) می‌فرماید: «... أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ کلَّهَا وَ لَمْ یفَوِّضْ إِلَیهِ أَنْ یکونَ ذَلِیلًا أَمَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ یقُولُ- وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ- فَالْمُؤْمِنُ یکونُ عَزِیزاً وَ لَایکونُ ذَلِیلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّمِنَ الْجَبَلِ إِنَّ الْجَبَلَ یسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَالْمُؤْمِنَ لَایسْتَقَلُّ مِنْ دِینِهِ شَی‌ءٌ؛ خدا اختیار همه کارها را به مؤمن واگذاشته به‌غیراز ذلت پذیری، و سپس با اشاره به آیه 8 سوره منافقون می‌فرماید: مؤمن از کوه نفوذناپذیرتر است. زیرا کوه با ضربه‌های کلنگ کاسته می‌شود، اما با هیچ ابزاری نمی‌توان از ایمان مؤمن کاست.» (کلینی، 1407ق، ج5، ص63)

یکی از جنبه‌های مقاومت اقتصادی، مبارزه با مفاسد اقتصادی است که بر اساس باور توحیدی از ملزومات استقلال اقتصادی و عدم وابستگی به سایر دولت‌هاست. خداوند هم در برابر اخلالگران بازار مسلمانان رویه سختی در پیش‌گرفته و از همگان می‌خواهد که در مقابل این تفکر مادی‌گرا ایستادگی نموده و در جهت ارتقاء نظام مالی حکومت اسلامی، تلاش و جهادی مستمر در برپایی اقتصادی مبتنی بر عدالت داشته باشند.

در تفکر خداباور حرمت ربا، یکی از راه‌های مقابله با مفاسد اقتصادی است که قرآن تأکید می‌کند چیزی از آن باقی نمی‌ماند و در برابر آن پرداخت زکات سبب ماندگاری است. «یمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یرْبِی الصَّدَقاتِ وَاللَّهُ لایحِبُّ کلَّ کفَّارٍأَثیم؛ خداوند، ربا را ناچیز می‌گرداند و صدقات را افزونی می‌دهد و هیچ کفران‌کننده گنه‌کار را دوست ندارد.» (بقره: 276) چراکه ربا هیچ‌گاه در برافراشتن پرچم عدالت اجتماعی سهمی ندارد بلکه در پرورش ظالمان و ایجاد فاصله طبقاتی نقش اثرگذاری دارد و برای رشد و ارتقاء جامعه طراحی نشده است.

همچنین قرآن مقاومت در برابر احتکار و کم‌فروشی را مسیر دیگری برای مبارزه با مفاسد اقتصادی می‌داند و البته از عذاب سختشان می‌گوید: «وَیلٌ لِلْمُطَفِّفینَ _الَّذینَ إِذَااکتالُوا عَلَی النَّاسِ یسْتَوْفُونَ_وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یخْسِرُون؛ وای بر کم‌فروشان_ آنان که چون از مردم کیل می‌ستانند آن را پُر می‌کنند_ و چون برای مردم می‌پیمایند یا می‌کشند از آن می‌کاهند.» (مطففین: 3-1) مطففین که همان محتکرین و کم‌فروشان هستند، حق را برای دیگران آن‌طور که برای خود رعایت می‌کنند، رعایت نمی‌نمایند و این باعث تباهی اجتماع انسانی است که اساس آن بر تعادل حقوق متقابل است و اگر این تعادل از بین برود و فاسد شود همه‌چیز فاسد می‌شود. (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص230) به‌عبارت‌دیگر مفاسد اقتصادی به‌تنهایی قادر است جامعه‌ای را به سمت فساد و تباهی برد. در دیدگاه خداباورانه مقاومت در برابر اندوختن مال و کم‌فروشی عامل رشد عدالت اجتماعی در برخورداری از نعمت‌هاست.

پرهیز از اسراف و تبذیر راه دیگر مقاومت در برابر مفاسد اقتصادی است. انسان توحیدی می‌داند که نباید بیش از نیاز خود از منابع استفاده کند زیرا این موضوع دلیلی بر عدم بهره‌برداری دیگران خواهد شد چنانکه قبلاً ذکر شد منابع محدود است و زیاده‌روی در مصرف(همان، ج‏7، ص: 363) ، امکان استفاده دیگران را کاهش داده و عدالت اجتماعی منتفی و علاوه بر عدم رضایت مردم موجب ناخشنودی خداوند خواهد شد. «وَهُوَالَّذی أَنْشَأَجَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَیرَمَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُکلُهُ وَالزَّیتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَغَیرَمُتَشابِهٍ کلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذاأَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یوْمَ حَصادِهِ وَلاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لایحِبُّ الْمُسْرِفینَ؛ و اوست که باغ‌هایی آفرید... چون ثمره آوردند از آن‌ها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف‌کاران را دوست ندارد.» (انعام: 141)

دوری از تجمل‌گرایی نیز یکی از راه‌های مهم برپایی عدالت اجتماعی و مقاومت در مقابل مفاسد اقتصادی است. نگاه تزیینی و آرایشی به زندگی سبب می‌شود که به‌مرورزمان منابع اقتصادی روبه‌زوال رفته و جامعه را رو به انحطاط بکشاند، در قرآن هم به ناچیز شدن همه‌چیز اشاره دارد «مَنْ کانَ یریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَهُمْ فیها لایبْخَسُونَ_أُولئِک الَّذینَ لَیسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّالنَّارُ وَحَبِطَ ماصَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ماکانُوایعْمَلُونَ؛ آنان که زندگی و زینت این دنیا را بخواهند، پس همه مزد کردارشان را در این جهان می‌دهیم و در آن نقصانی نمی‌بینند_اینان‌کسانی هستند که در آخرت جز آتش نصیبی ندارند و هرچه کرده‌اند ناچیز شود و هر چه به جای آورده‌اند باطل است.» (هود: 15و16) و سرنوشت افراد دنيا پرست، آن است که كسى كه تنها هدفش زندگى دنيا و زرق و برق و زينت آن باشد در همين جهان نتيجه اعمال خويش را در مى‏يابد بى‏آنكه چيزى از آن كم و كاست شود. (مكارم شيرازى، 1374، ج‏9، ص: 46)   

ابن خلدون درباره تأثیر تجمل‌گرایی بر جامعه می‌گوید: «تجمل خواهیو اعیان منشی مایه بدبختی و انقراض جوامع است. جوامع هراندازه بیشتر در تجمل خواهی فروروند، به همان اندازه به مرز سقوط نزدیک‌تر می‌شود. روند سقوط نیز به این صورت است که اسراف گری و تجمل‌طلبی به‌تدریج سبب فقر و تهی‌دستی جوامع و حکومت‌ها می‌شود و هرقدر تجمل و اسراف زیاد شود به همان اندازه تهیدستی نیز افزایش می‌یابد تا جایی که ثروت موجود، دیگر جوابگوی اسراف و تجمل نخواهد بود. بدین ترتیب قومی که به این کار عادت کرده به‌تدریج ضعیف و زبون می‌گردد و تا مرز نابودی پیش می‌رود.» (ابن خلدون،1393، ص22)

انسان رشد یافته در جامعه توحیدی می داند که در عرصه اقتصادی بیش از هر چیزی درباره معیشت افراد جامعه لازم است دقت کند و از چیزهایی که باعث از بین رفتن حقوق مردم می شود، بپرهیزد. باور به خالق یکتا انسان را از خود محوری دور می کند و او را به انسانی خیرخواه و دیگر خواه تبدیل می کند چرا که در قرآن به عنوان کتاب راهنمای بشر در سیر به سوی کمال، توجه به معیشت دیگران نیز توصیه می شود و از ویژگی های افراد با تقوا به حساب می آید. «... وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (بقره: 3)

vii.               مقاومت سیاسی

شاخص‌های سیاسی جامعه خداباور، آرمان‌گرایی سیاسی و رسالت گرایی ایدئولوژیک است (پوستین‌چی، متقی،1391، صص: 97-130) که انگیزه مقاومت افراد در دو موضوع روابط بین‌الملل و اختلافات داخلی را تقویت می‌کند. ارزیابی هوشیارانه از تهدیدها و مقاومت در برابر آن‌ها، فرهنگ سیاسی را به جنبش اجتماعی تبدیل کرده و مردم را به صحنه جهاد می‌کشاند. در قرآن به مسلمانان دستور دفاع در مقابل تعرض دشمن و سختگیری (طباطبایی، 1417، ج‏2، ص: 61) به آن ها داده می‌شود، « وَقاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یقاتِلُونَکمْ وَلاتَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لایحِبُّ الْمُعْتَدین؛ باکسانی که باشماجنگ می‌کنند، درراه خدا بجنگید و تعدی مکنید. زیرا خدا تعدی‌کنندگان را دوست ندارد.» (بقره: 191) و علاوه بر آن تأکید می‌کند که باید این دفاع و مقاومت درخور و در اندازه تجاوز جبهه مقابل باشد. «... فَمَنِ اعْتَدی عَلَیکمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَااعْتَدی عَلَیکمْ وَاتَّقُوااللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ؛ ... پس هر کس بر شما تعدی کند. به همان اندازه تعدی‌اش بر او تعدی کنید و از خدا بترسید و بدانید که او با پرهیزگاران است. » (بقره: 194)

تجاوز به معنی گذر از مرز و شکستن حد و حدود و وارد شدن به حریم زندگی، سرزمین، کشور و جایی که گروهی  یا دسته‌ای از مردم و یا قومی در آن مکان زندگی می‌کنند. (میرقادری، کیانی،1391، صص: 69-97) البته باید توجه داشت که پاسخ به تجاوز یعنی مقاومت، باید در زمان خود، بااقتدار و تناسب همراه باشد که موجب عقب‌نشینی تجاوزگر شود.

مقاومت سیاسی دارای حالات گوناگونی است که در قرآن برای جامعه توحیدی ترسیم‌شده است:

 الف) مقاومت و کارزار علیه تجاوزی که واقع‌شده؛ همان‌گونه که درآیات 191و 194 سورۀ بقره ذکر شد.

ب) مقاومت علیه تجاوز مستمر و دائمی؛ «وَقاتِلُوهُمْ حَتَّی لاتَکونَ فِتْنَةٌ وَیکونَ الدِّینُ لِلَّه ...؛ با آن‌ها بجنگید تا دیگر فتنه‌ای نباشد و دین تنها دین خدا شود ...» (بقره: 193)

ج) مقاومت و پیکار علیه خیانت مورد انتظار؛ هرگاه فرد و یا گروهی از مسلمانان پیش‌بینی دقیق داشته باشند که از جانب کسانی به آنان تجاوز خواهد شد، بی‌درنگ لازم است مقاومتی مناسب از خود نشان دهند تا باقدرت، آمادگی خود را به متجاوز اعلام کنند. در قرآن کریم دراین‌باره چنین آمده است: «وَإِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْإِلَیهِمْ عَلی سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لایحِبُّ الْخائِنینَ؛ اگر می‌دانی که گروهی در پیمان خیانت می‌ورزند، به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد. زیرا خدا خائنان را دوست ندارد.» (انفال: 58)

د) همچنین میان مقاومت در برابر تجاوزگر با مقاومت در برابر اشغالگر تفاوتی آشکار است. در حالت نخست، مقاومت‌کنندگان با زندگی در سرزمین خویش در برابر تجاوز، مقاومت می‌کنند، ولی در حالت دوم، کسانی براثر ستم و بیدادِ طغیانگران از دیار خویش بیرون رانده‌شده و سرزمینشان تحت اشغال است، سپس جهت بازپس گرفتن آن سرزمین با اشغالگران به پیکار و مقاومت برمی‌خیزند. خداوند نیز در قرآن با سرزنش بی‌تفاوتی قوم بنی‌اسرائیل در عدم پایداری در برابر اشغالگران، به آن‌ها دستور مقاومت می‌دهد: «أَلَمْ تَرَإِلَی الْمَلَإِ مِنْ بنی‌اسرائیل مِنْ بَعْدِمُوسی إِذْقالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنامَلِکاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیتُمْ إِنْ کتِبَ عَلَیکمُ الْقِتالُ أَلاَّتُقاتِلُوا قالُوا وَما لَنا أَلاَّنُقاتِلَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ قَدْأُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَأَبْنائِنا فَلَمَّا کتِبَ عَلَیهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّقَلیلاً مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمین؛ آیا آن گروه از بنی‌اسرائیل را پس از موسی ندیدی که به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما پادشاهی نصب کن تا درراه خدا بجنگیم. گفت: نپندارید که اگر قتال بر شما مقرر شود از آن سرباز خواهید زد؟ گفتند: چرا درراه خدا نجنگیم درحالی‌که ما از سرزمینمان بیرون رانده‌شده‌ایم و از فرزندانمان جدا افتاده‌ایم؟ و چون قتال بر آن‌ها مقرر شد، جز اندکی، از آن روی برتافتند. خدا به ستمکاران آگاه است.» (بقره: 246) و در آیه‌ای دیگر، خداوند به کسانی که به‌ناحق از دیارشان بیرون رانده‌شده‌اند اذن مقاومت و پیکار و نویدِ یاری و پشتیبانی می‌دهد: «أُذِنَ لِلَّذینَ یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ_الَّذینَ أُخْرِجُوامِنْ دِیارِهِمْ بِغَیرِحَقٍّ إِلاَّأَنْ یقُولُوا رَبُّنَااللَّهُ وَلَوْلادَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَبِیعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ یذْکرُ فیهااسْمُ اللَّهِ کثیراً وَلَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزیز؛ به کسانی که به جنگ بر سرشان تاخت آورده‌اند و مورد ستم قرارگرفته‌اند، رخصت داده شد و خدا بر پیروز گردانیدنشان تواناست._ آن‌هایی که به‌ناحق از دیارشان رانده‌شده‌اند جز آن بود که می‌گفتند: پروردگار ما خدای یکتاست؟ و اگر خدا بعضی را به‌وسیله بعضی دیگر دفع نکرده بود، دیرها و کلیساها و کنشتها و مسجدهایی که نام خدا به فراوانی در آن برده می‌شود ویران می‌گردید. و خدا هر کس را که یاری‌اش کند، یاری می‌کند و خدا توانا و پیروزمند است.» (حج: 39-40)

دیدگاه توحیدی سیاست را نیز از مقولات مهم در موضوع مقاومت دانسته و تصمیم گیری های حساس سیاسی حاکمیت اسلامی که مربوط به تمام جامعه اسلامی می شود را در پی اعتقاد موثر به باور توحیدی، مسبب اعتلا و اهتزاز پرچم دین می شمارد و بر همین مبنا است که قرآن هیچ مسیری برای سلطه کفار بر مومنان قرار نداده است. «...وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» (نساء: 141) 

 

e.                 نتیجه‌گیری

مقاومت در هر موضوعی، نیاز به انگیزه بسیار بالایی دارد که بشر بدون جهان‌بینی درست و تحلیلِ محیط پیرامونی خود آن را به دست نمی‌آورد. آن چه در طی پژوهش پیشِ رو به دست آمده، این است که خداباوری و نگاه توحیدی، علاوه بر ایجاد انگیزه در داشتن نگرشی صحیح به جهان پیرامونی، به استقامت و شکیبایی انسان در همه ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی او کمک می‌کند تا بتواند با مقاومت و پایداری، خود و جامعه را در زمره سعادتمندان قرار دهد.

در این مقاله تبیین شد که اسلام با ‌عنوان پرچم‌دار دیدگاه خداباوری در منبع اصیلش قرآن، درباره چگونگی مقاومت، تداوم استقامت و الگوی آن در آیات قرآن، به ابعاد گوناگونی در این زمینه اشاره دارد، چنان که می توان اذعان داشت، قرآن، فرهنگ مقاومت را در تمام وجوه زندگی بشر پایه گذاری نموده است و بر این اساس یکی از شئونات و ویژگی‌های جامعه توحیدی و تفاوتش بادیگر جوامع را محور پایداری و مقاومت می داند که جنبه ها و عرصه های مختلف زندگی مردم و حاکمیت را شامل می‌شود به عبارت دیگر با بررسی به عمل آماده در این پژوهش معلوم گردید که مقاومت درقرآن با منشا باوری توحیدی، علاوه بروجه قتالی، مشمول رویارویی فرهنگی، تبلیغاتی، تربیتی، اخلاقی، سلوکی، اقتصادی و سیاسی است.

با توجه به این که پژوهش حاضر در قالب مقاله بوده است و قالب محدودی در پرداختن به این موضوع موسع را داراست، پیشنهاد می‌شود در موضوع «ابعاد مقاومت ازنظر جهان‌بینی توحیدی با تکیه ‌بر قرآن» و «جایگاه مقاومت از منظر خداباوری اسلامی در قرآن و روایات»، پژوهش‌های بیشتری انجام پذیرد زیرا علاوه بر فقدان چنین تحقیقاتی در مجامع علمی، به نظر می رسد وجود این گونه پژوهش ها در جهت راهبرد اهداف و آرمان های جامعه اسلامی، لازم و ضروری می نماید.

منابع

قرآن کریم

1.  ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، مترجم: محمدپروین گنابادی، چاپ چهاردهم، نشرعلمی و فرهنگی، 1393ش.

2.  ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحرير و التنوير، ج‏25، بی جا، بی نا، بی تا.

3.  ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چاپ سوم، بیروت، دارصادر، 1414ق.

4.  اربابی، علی‌محمد، تبلیغات بازرگانی، تهران، دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، 1350ش.

5.  آشوری، داریوش، تعریف‌ها و مفهوم فرهنگ، تهران، نشرآگاه، 1386ش.   

6.  بانوى اصفهانى، سيده نصرت امين، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج6، 13 و 14، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361.

7.  باهنر، ناصر؛ همایون، محمدهادی، گذرگاه‌های تبلیغات بازرگانی، چاپ اول، تهران، پژوهشگاه فرهنگ، هنرو ارتباطات، 1388.

8.  بروجردی علوی، مهدخت، بررسی ساختاری و محتوایی پیام‌های بازرگانی تلویزیون (مجموعه مقالات نخستین همایش و نمایشگاه صنعت تبلیغات)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1377.

9.  بشیریه، حسین. تاریخ اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم، چاپ اول، تهران، نشر نی، 1376ش.

10. پوستین‌چی، زهره، متقی، ابراهیم، «زبان سیاست مقاومت اسلامی در سیاست بین‌الملل»، فصلنامه پژوهش‌های روابط بین‌الملل، دوره اول، شماره1، صص 97-130، پاییز1391ش.

11. پیکارد، رابرت.جی، اقتصاد رسانه‌ها مفاهیم و مسائل آن، مترجم: داوود حیدری، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، 1378ش.

12. جوادی آملی، عبدالله، دین‌شناسی، چاپ اول، قم، نشر اسراء، 1387ش.

13. -----------------، مفاتیح الحیات، چاپ اول، قم، نشر اسراء، 1391ش.

14. الحر العاملی، الشیخ ابو جعفر، وسائل الشیعه، ج15، قم، آل البیت، 1414ق.

15. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، چاپ اول، دمشق، دار الشامیه، 1412ق.

16. رجبی، طاهره، میرزا محمدی، محمدحسن، «بررسی الگوی تربیتی مبتنی بر جهاد درزمینه سازی تمدن نوین اسلامی»، دوفصلنامه مطالعات بنیادین تمدن نوین اسلامی، دوره اول، شماره1، صص30-49، بهارو تابستان، 1397ش.

17. رستمی نسب، عباسعلی، فلسفه تربیتی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، کرمان، دانشگاه شهید باهنر،1389ش.

18. روح‌الامینی، محمود، زمینه فرهنگ‌شناسی تألیفی در انسان‌شناسی فرهنگی و مردم‌شناسی، تهران، عطّار، 1372.

19. الصادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، ج12، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1365 ش.

20. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، ج‏،1و2و3و9و11و12و17، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم،، 1417 ق.

21. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، چاپ سوم، ج‏1و2و6، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372.

22. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن(تفسیر الطبری)، چاپ اول، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.

23. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد حسینی، چ3، تهران، کتاب‌فروشی مرتضوی، 1375.

24. طوسى محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق: با مقدمه شيخ آغابزرگ تهرانى و تحقيق احمد قصيرعاملى، ج‏2، بیروت، دار احياء التراث العربى، بی تا.

25. العسکری، ابو هلال، الفروق اللغویه، محقق: محمد باسل عیون السود، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 2009م.

26. علاسوند، فریبا، «هنجارشکنی سبک زندگی دینی: تبیین سه اصل محوری»، فصلنامه زن در فرهنگ و هنر، سال پنجم، شماره1، صص69-97، بهار1392ش.

27. علی محمدی، محبوبه، «مقاله سیاستگذاری و برنامه‌ریزی تبلیغات بازرگانی در صداوسیما»، فصلنامه علمی-ترویجی رسانه، دوره19، شماره3، صص147-171، پاییز 1387ش.

28. فاضل مقداد، جمال الدين مقداد بن عبدالله، كنز العرفان في فقه القرآن، تحقیق: سیدمحمد قاضی، چاپ اول، ج‏1، تهران، مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، 1419ق.

29. قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371 ش.

30. قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لأحکام القرآن، چاپ اول، تهران،انتشارات ناصرخسرو، 1364ش.

31. قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: حسین درگاهی، چاپ اول ، ج‏2، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، 1368ش.

32. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، مصحح: علی‌اکبرغفاری و محمدآخوندی، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الإسلامیه،  1407ق.

33. محمدی، کلثوم، وحیدنیا، فرحناز، «مؤلفه‌های اقتصادمقاومتی از منظر قرآن وحدیث با رویکردی بردیدگاه مقام معظم رهبری»، دومین کنفرانس بین‌المللی مدیریت و کارآفرینی/با تأکید بر شرایط اقتصاد مقاومتی، شهریور1395ش.

34. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، چاپ اول، ج1و5و7و9و‏11و14و16و17و20، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش

35. منکیو، گریگوری، کلیات علم اقتصاد، مترجم: حمیدرضا ارباب، چاپ سوم، تهران، نشر نی، 1393ش.

36. میرقادری، سیدفضل‌الله، کیانی، حسین، «بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات دینی، شماره1، صص: 69-97، تابستان1391ش.



                     i.                        یادداشت‌های توضیحی:

[1]. الاسْتِقَامَةُ یقال فی الطریق الذی یکون علی خطّ مستو، وبه شبّه طریق المحق. (راغب اصفهانی، 1412ق، ص692)

الاستقامة: الاعتدال فی الأمر. (طریحی، 1375، ج6، ص145) الاستقامه الاستمرارعلی سنن واحد ونقیضها الاعوجاج وطریق مستقیم لااعوجاج فیه. (فروق اللغویه، ص175)

رک: واژه مقاومت: [مُ وَ‌/وِمَ] ایستادگی، برابری، مقابلی. مقاومه: پافشاری، ایستادگی، استقامت، پایداری. (لغت‌نامه دهخدا، معین، عمید)

[2] أي هذا الإيمان المذكور صبغة إلهية لنا.

[3] و المعنى: تطهير اللّه. لأنّ الإيمان يطهّر النّفوس.

[4]. «وَقاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یقاتِلُونَکمْ وَلاتَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لایحِبُّ الْمُعْتَدینَ_وَاقْتُلُوهُمْ حَیثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیثُ أَخْرَجُوکمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاتُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ حَتَّی یقاتِلُوکمْ فیهِ فَإِنْ قاتَلُوکمْ فَاقْتُلُوهُمْ کذلِک جَزاءُالْکافِرینَ _ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌرَحیمٌ _ وَقاتِلُوهُمْ حَتَّی لاتَکونَ فِتْنَةٌ وَیکونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلاعُدْوانَ إِلاَّعَلَی الظَّالِمینَ _ الشَّهْرُالْحَرامُ بِالشَّهْرِالْحَرامِ وَالْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدی عَلَیکمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَااعْتَدی عَلَیکمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ»(بقره: 190-194)

مقالات مشابه